گزیده هایی از سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با مردم آذربایجان
من امسال روز اوّل سال ۹۲ در مشهد در جوار مرقد ثامنالحجج اعلام كردم؛ گفتم من حرفى ندارم؛ بعضى از مسئولين و دولتمردان - دولتمردان آن دولت، بعد هم دولتمردان اين دولت - فكر ميكنند در قضيّهى هستهاى ما با آمريكايىها مذاكره كنيم [تا] موضوع حل بشود؛ گفتيم خيلى خب، اصرار داريد شما، در اين موضوعِ بالخصوص برويد مذاكره كنيد؛ ولى در همان سخنرانى اوّل امسال گفتم من خوشبين نيستم؛ مخالفتى نميكنم امّا خوشبين نيستم. ببينيد مرتّب پىدرپى اظهارات سخيف آمريكايىها را؛ سناتور بىآبروى آمريكايى از صهيونيستها پول ميگيرد تا برود در مجلس سناى آمريكا به ملّت دشنام صريح بدهد، نه اينكه اهانت كند؛ دشنام ميدهد. رؤساى كشورشان هم همينجور، در سطوح مختلف به ملّت ايران [اهانت كند]. البتّه تودهنى را روز بيستودوّم بهمن از مردم خوردند. يكى از علل اجتماع گرمتر مردم امسال همين بود كه مردم ديدند كه چطور مسئولين آمريكا گستاخ، پررو، زيادهطلب، بددهن، بىادب روبهرو ميشوند؛ غيرت دينى مردم آنها را به ميدان كشاند تا به دشمن بگويند: اشتباه نكن، ما هستيم. ملّت ايران در اين راهپيمايى بيستودوّم بهمن به همهى ما - به اين حقير، به مسئولين گوناگون، به زحمتكشانى كه دارند در امور ادارهى كشور حقيقتاً زحمت ميكشند؛ چه آنهايى كه در باب سياست خارجى كار ميكنند، چه آنهايى كه در باب سياست داخلى كار ميكنند - خواستند بگويند: خاطرتان جمع باشد، ملّت ايران ايستاده است، در صحنه است، در مواجههى با دشمن احساس ضعف نكنيد؛ يكى از پيامهاى بزرگ ملّت ايران اين بود. اين همان حرفى است كه من اوّل امسال گفتم، بعد هم بارها - قبلها هم گفتيم، بعدها هم گفتيم - مكرّر گفتيم كه مسئلهى هستهاى بهانه است براى دشمنى؛ مسئلهى هستهاى هم اگر يك روزى - حتّى به فرض محال - بر طبق نظر آمريكا حل بشود، باز يك مسئلهى ديگرى دنبال آن مىآيد؛ الان ملاحظه كنيد سخنگويان دولت آمريكا بحث حقوق بشر، بحث موشكى، بحث سلاح و مانند اينها را به ميان آوردند. من تعجّب ميكنم، آمريكايىها خجالت نميكشند اسم حقوق بشر را مىآورند. هركس ديگرى در دنيا ادّعا بكند طرفدارى از حقوق بشر را، دولتمردان آمريكا ديگر نبايد اين ادّعا را بكنند، با اين همه فضاحتى كه در كارنامهى آنها نسبت به حقوقبشر هست. از صد رقم حركت خلاف حقوق بشر آنها، شايد نود رقم، هشتاد رقم آن را مردم دنيا نميدانند؛ همان ده بيست رقمى كه ميدانند، يك كتاب قطور سياه است. زندان گوانتانامو را همه ميدانند، زندان ابوغُريب عراق را همه ميديدند، شركت «بِلَك واتر» را همه ديدند، حملهى به كاروانهاى عروسى افغانها را ديدند، كمك به تروريستهاى نامدار كه افتخار ميكنند به تروريست بودن خودشان را همه ديدند، عهدشكنىها را ديدند، دروغگويىها را ديدند؛ همهى دنيا اينها را ديده است، باز ميگويند حقوق بشر و خجالت هم نميكشند! واقعاً اين مقدار وقاحت در رفتار اينها چيز عجيبى است.